دونوازی سهتار و پیانویِ آلبوم زرد، سرخ، ارغوانی ِ امیرحسین سامُ گوش میکردم و کتاب میخوندم که به حالت ناجوری که زاویهدار به طرف پاتختی بود و زیر نور لوستر خوابم بردهبرد. پدرم مثل همیشه که مییومد برای نماز صبح بیدارم کنه، در زد و اومد تو، واقعیت اینه که من خیلی خوابم سبکه و همزمان با در زدن بیدار شدم. پدرم گفت بَه بَه.» و اومد روی صندلیم که به طرف کمدم چرخیدهبود نشست و به عکس خودش که روی کمد چسبیدهبود نگاهکرد. چند کلمهای حرف زدیم، که محتواش ُ به خاطر ندارم و بعد رفت.
درباره این سایت